معنی جمع تحفه

حل جدول

جمع تحفه

تحف


جمع تحفه، هدیه ها

تحف


تحفه

رهاورد، ارمغان

فارسی به عربی

تحفه

تحفه


جمع

جمع، حکایه، طفل، مجموع

فرهنگ معین

تحفه

هدیه، ارمغان، کمیاب، گران ب ها، جمع تحف. [خوانش: (تُ فِ) [ع.تحفه] (اِ.)]

فرهنگ عمید

تحفه

ارمغان، سوغات، هدیه، پیشکش،
هر چیز کمیاب و گران‌بها،

فرهنگ فارسی هوشیار

تحفه

هدیه، ارمغان

لغت نامه دهخدا

تحفه

تحفه. [ت ُ ف َ] (اِخ) زنی از اولیات بود. در آغاز کنیزو نوازنده ٔ عود بود، پس از آن عاشق پیشه شد و او را بگمان اینکه دیوانه شده است به تیمارستان بردند. سری سقطی از حال وی آگاه گشت و او را از تیمارستان رهانید و آزاد کرد. وی طبع شعر نیز داشت. دو بیت زیر از ابیاتی است که در تیمارستان درباره ٔ وضع خود سرود:
معشرالناس ماجننت ولکن
انا سکراﷲ و قلبی صاح
اغللتم یدی و لم آت ذنباً
غیر جهدی فی جدی و افتضاحی.
(از قاموس الاعلام ترکی).

عربی به فارسی

جمع

جمع , صیغه جمع , صورت جمع , جمعی

افزوده شدن , منتج گردیدن , تعلق گرفتن , انباشتن , جمع شده , جمع شونده , اندوختن , رویهم انباشتن , فراهم اوردن , گرداوردن , سوار کردن , جفت کردن , جمع شدن , گردامدن , انجمن کردن , ملا قات کردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

تحفه

ارمغان، پیشکش، رهاورد، سوغات، کادو، هدیه، طرفه، کمیاب، نادر، نفیس، بدیع، تازه، نو

نام های ایرانی

تحفه

دخترانه، شخص یا چیز بسیار ارزشمند، هدیه


تحفه گل

دخترانه، تحفه (عربی) + گل (فارسی) گل ارزشمند

فرهنگ فارسی آزاد

جمع

جَمْع، (جَمَعَ، یَجْمَعُ) گرد آوردن- جمع کردن- اضافه نمودن،

معادل ابجد

جمع تحفه

606

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری